سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرهنگی - هنری - مذهبی

اوقات شرعی
بى‏نیاز از عذر بودن ارجمندتر تا از روى راستى عذر آوردن . [نهج البلاغه]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 31805

 
 
درباره خودم
 
 
موسیقی وبلاگ
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
آرشیو

پاییز 1385

 
 
لینک دوستان

احمدی نژاد
احمدی نژاد
روزنامه اینترنتی امام زمان
امام زمان

 
 
وضعیت در یاهو

یــــاهـو  

 
 
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی...

تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی....

از انعکاس مداوم نگاه هایم تا چشم های پاک آینه فاصله ای نیست. هر روز نگاه هایم را در آینه چشمانت مرور می کنم و بلوغ انتظار را لحظه به لحظه باور می دارم. می گویند نگاهت آبی است؛ شاید آسمان باشد. می گویند در چشمانت ستارگان آسمان خفته اند؛ شاید چون ستارگان اشک در چشم من باشند. می گویند از یاس، گردنبندی داری که عطرش در تمام کوچه باغ ها منتشر میشود. می گویند دست هایت اسطوره بخشش است که هیچ کس در جوارت از دست های تهی ، لز چشم های ابری و از سفره های خالی سراغ نمی گیرد. دیگر هیچ کودکی از اضطراب شوم وحشت عروسکش را پنهان نمی کند. می گویند در بستان پر از یاست هیچ دستی شاخه ها را نمی شکند، دیگر هیچ قانونی احساس عاشقانه را در جوار جوانه های گل مریم به صلیب نمی کشد و هیچ اندیشه ای ققنوس شعر را در آتش فریاد خاکستر نمی کند. دیگر اهریمنان پیر سرزمین الهه های مقدس را تسخیر نمی کند و پیچک های تردید بر ساقه های ایمان نمی پیچند.

آه! چشم هایم را ببین که آشیانه شهاب های کهکشان نگاه توست و دست هایم که همیشه به سمت سبز دعا باز است و سجاده ام که پر از عطر اقاقی است تمام زمین را ببین که در اضطراب خاکی نگاهمان می تپد و باغچه ها عطر مرطوب خاک های باران خورده را ملتمسانه انتظار می کشند.

قداست دل ها با قانون وحشیانه بی حمی و غربت محکوم می شوند و هر روز داغ بی عشقی مرا در آسمان های خونین فریاد می کشد و در زمین که پر از برکه های خون لاله هاست و هوایی که از عطش آبی پر زدن پرستوهای مهاجر پر است و از رایحه شقایق های زخم خورده لبریز است ضربه های مدام درد را تجربه می کنم.

از پشت پرچین های چشمانت ، لبخند آمدنت را انتظار می کشم. حنجرهای زخم خورده ام انتظار فریاد ترمیم گر را هر روز به ناله برمی خیزد.

پس بیا!بیا قلب تهی و خالی از عشق ما را با عطر وجودت به آتش بکش.



موسی حاتمی(شنبه 85 آبان 20 ساعت 6:47 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شعر
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved